تصویری که از ساختار حکومتی نظامهای سلطنتی ایران در بخش عمدهای از رسالات و بررسیهای تاریخی وجود دارد، سیمای یک «نظام سلطنتی سلسلهمراتبی مطلقه» است که همه چیز در آن در نهایت از تصمیماتِ شخصی فرد حاکم سرچشمه میگیرد. با وجود این، در میان اسناد و متون تاریخی با شواهد متعددی دال بر وجود نهادهای مشورتی و یا آداب و سنن مشورت روبهرو میشویم که تصویر دیگری از نظام تصمیمگیری در دربارهای ایرانی ارائه میدهد. یکی از این نهادهای مشورتی که در دستورنامههای آداب درباری موجود در دربار صفوی به صراحت از آن یاد شده و حتی تشکیل جلسات آن با آداب و تشریفات بهخصوصی همراه بوده، «مجمع امرای جانقی» است. در این مقاله نخست به پیشینۀ تاریخی سنت «جانقی» در دوره صفوی و چگونگی شکلگیری آن پرداخته شده و پس از ارائه توصیف کوتاهی از ساختار، ارکان و حوزۀ اختیارات «مجمع امرای جانقی»، آداب برگزاری جلسات این مجمع با توجه به گزارشهای موجود در دستورنامههای آداب درباریِ به جای مانده از دورۀ صفوی، مورد بررسی قرار گرفته است.
«جانقی»، «جنقی»، «جانکی» و «جانکغی» یک وامواژۀ مغولی در فارسی نو است که در زبان مبدأ هم به معنای مشورت به کار میرود و هم قرار و عهد و پیمان. با این حال، با توجه به موارد کاربرد این واژه در متون، آشکار است که در زبان مقصد صرفاً در معنای نخست به کار میرفته است؛ بهطوری که در فرهنگهای فارسی امروزی به معنانی گوناگونی مانند مصلحتبینی، مشورت، کنکاش و مشاوره آمده است 1. 2 برای نمونه، در زبدة التواریخ 3 در بیان وقایع سال 1129ق. واژۀ جانقی در معنای «مصلحتبینی» و «مشورت» به صورت زیر به کار رفته است:
[...] در مقدمه حرکت نواب مالک رقاب [شاهسلطانحسین] از اصفهان به عزم خراسان و تسخیر هرات و قندهار و آمدن به قزوین آنکه چون خبر شکست و کشته شدن صفیقلیخان به اصفهان رسید، بعد از جانقی و مصلحت امراء و ارکان دولت رأی همگی بر حرکت نواب مالک رقاب قرار گرفته، تدارک دیده خود به ارادۀ خراسان از اصفهان حرکت کرده به قزوین آمده که در قزوین قشون اطراف جمعیت نموده، از آنجا روانه خراسان شوند [...] 4.
همچنین در تاریخ عباسی در تشریح وقایع بعد از فوت عباداللهخان اوزبک و پسرش و اختلافاتی که در سال 1006ق. بر سر مسئلۀ جانشینی او پیش آمده بود، واژۀ جانقی در معنای «کنکاش» و «مشورت» آمده است:
[...] میرخان انالق حاکم بلخ و دلدار خواجه که از اولاد خواجه پارسایاند و اباعن جد و بزرگ زاده نواب آن ولایت بودهاند، اتفاق نموده گفتند. فردا داخل بلخ نشوند گمان هست که فتوری به هم رسد. پس در کنار آب با یکدیگر جنقی [جانقی] کرده، از خزانه پانزده هزار تومان نقد و جنس گرفتند و با هم حصه نمودند [...] 5.
البته با نگاهی دقیقتر به این معانی و موارد استفاده از این واژه در متون تاریخی که مشابه دو مورد اخیر است، میتوان دریافت که فصل مشترک تمامی موارد کاربرد این واژه، بیش از هر چیز در مشورت جمعی برای یافتن بهترین راه حل است؛ که به طرزی آشکار تمامی معانی یاد شده را نیز در خود مستتر دارد.
پیشینۀ مطالعاتی
در حوزۀ مطالعاتی تاریخ ایران دوره صفوی میتوان از ولادیمیر مینورسکی به عنوان یکی از پیشگامان بررسی تحلیلی سازمان اداری و حکومتی صفویان نام برد. وی در سال 1943 با مطالعۀ تطبیقی تذکرة الملوک نوشتۀ میرزا سمیعا (که احتمالاً از رجال درباری سدۀ دوازده قمری دربار صفوی بوده است) با سایر تاریخنگاریها و گزارشهای تاریخی همعصر آن، تعلیقاتی بر این رساله نوشت که در زمان انتشار آن در ایران (سال 1368) با عنوان سازمان اداری حکومت صفوی به همراه متن تصحیح شدۀ تذکرة الملوک توسط محمد دبیر سیاقی به چاپ رسید. 6
از سوی دیگر، پیش از انتشار این اثر در ایران، محمدتقی دانشپژوه در سال 1347 در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نسبت به انتشار نسخۀ تصحیح شدۀ دستور الملوک میرزا رفیعای جابری انصاری اقدام کرده بود و همزمان با آن در قالب مقالهای که در بهمن 1347 در همان مجله به چاپ رسید، این دو رسالۀ عصر صفوی را به صورت تطبیقی با یکدیگر مقایسه کرد که در نوع خود گام بزرگی در بررسی متون کلاسیک در حوزۀ نظام اداری و حکومتی صفویان بوده است. 7
تصحیح یاد شده با بازبینی ایرج افشار و افزودن بخشهای نویافتهای از متن دستور الملوک که پیش از آن نیز یک بار بهطور مجزا در سال 1378 در مجله معارف به چاپ رسیده بود، بعدها در سال 1380 در قالب جلد اول مجموعهای با عنوان دفتر تاریخ و عنوان فرعی مجموعه اسناد و منابع تاریخی به چاپ رسیده است. 8 از سوی دیگر، این رساله با توجه به اهمیت زیاد آن در پژوهشهای دیوانسالاری دوره صفوی، در سالهای اخیر یک بار در سال 1385 به تصحیح محمداسماعیل مارچینکوفسکی از سوی انتشارات وزارت امور خارجه و بار دیگر در سال 1397 به تصحیح «نوبواکی کندو» توسط مؤسسۀ مطالعات زبانها و فرهنگهای آسیا و آفریقا، دانشگاه مطالعات خارجی توکیو به چاپ رسیده است که نشان دهندۀ توجه پژوهشگران به رساله یاد شده و تلاش آنها در دستیابی به متنی موثق از طریق تصحیح انتقادی نسخ موجود از آن است.
در سال 1363 یوسف رحیملو در نشریه دانشکده ادبیات و علوم و انسانی دانشگاه تبریز در قالب مقالهای به معرفی نسخۀ نویافتهای درباره سازمان اداری صفویان پرداخت که در بررسی مجموعههای حاج محمد و حاج حسین نخجوانی در کتابخانه ملی تبریز که در آن زمان در حال فهرستنگاری بود، به واسطه رسول فتحی مجد -فهرستنگار این مجموعه- به دست آمده و به وی معرفی شده بود. رحیملو در این مقاله با توجه به قراین و شواهدی که ارائه داده، نشان داده است این رساله که توسط میرزا علینقی نصیریِ مجلسنویس نوشته شده، در زمان استیلای افاغه بر اصفهان و ادامۀ حکومت صفویه در قزوین نوشته شده است و هم از نظر ساختار و هم از نظر سبک نگارش قابل مقایسه با دو رسالۀ دستور الملوک محمدرفیع انصاری مستوفیالممالک و تذکرة الملوک میرزا سمیعا است. 9 وی در ادامه، متن تصحیح شدۀ این نسخه را در سال 1371 از سوی انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد با عنوان القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه به چاپ رساند که تأثیر بسیاری بر حوزۀ مطالعاتی بوروکراسی اداری دولت صفوی گذاشت. 10
سه متن یادشده که رسالات مختصری با موضوع بازنمایی ساختار نظام درباری اواخر دوره صفوی میباشند، وجود یک مجلس مشورتی با نام «مجمع امرای جانقی» را در دربار دورۀ صفوی گزارش دادهاند. در حقیقت، با وجود آنکه تا پیش از این نیز در متون تاریخیِ به جای مانده از دورۀ صفوی، اصطلاح «جانقی کردن» در معنای یاد شده، به نحوی کموبیش مشخص در ابتدای این مقاله به کار رفته بود، اما انتشار سه اثر یادشده که شامل اشارات آشکاری به وجود یک نهاد درباری با وظیفهای مشخص به این نام بودند، موجب شد معنای «جانقی» از یک واژۀ عام به یک اصطلاح مشخص درباری تبدیل و مفهوم آن به نحو دقیقتری مشخص شود.
در این میان، در پاییز 1389 مقالهای با عنوان «مجمع جانقی: تحقیقی دربارۀ شورای عالی دربار صفوی» در فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام به قلم سید جمال موسوی و طاهر بابایی به چاپ رسید که نگارندگان تلاش کرده بودند به صورت مختصر به معرفی ﻣﺠﻤﻊ امرای ﺟﺎﻧﻘﻲ به عنوان یک مجلس مشورتیِ درباری مستقل در دربار صفوی بپردازند و ﺑﺎ ﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮ ﺷﻮاﻫﺪ ﺗﺎرﻳﺨﻲ، این مجلس مشورتی را از ﺣﻴﺚ ﻧﺎم، اﻋﻀﺎ و ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی آن ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار دهند. با وجود این، مقالۀ یادشده تنها به معرفی کلی این نهاد پرداخته و به جزئیات آداب و ترتیبات اداری معطوف به جانقی در دربار صفوی توجه نکرده است. از این رو، به نظر میرسد میتوان با تطبیق گزارشهای موجود در منابع تاریخی با اشارات موجود در دستورنامههای درباریِ به جای مانده از اواخر دورۀ صفوی، به معرفی برخی آداب این سنت درباری در دوره صفوی پرداخت.
پیشینه، ساختار و ارکان
با توجه به گزارشهای اندک مربوط به وجود مجالس مشورتی با عنوان جانقی در منابع تاریخی مربوط به دورههای ایلخانی و تیموری، میتوان اینگونه استنباط کرد که احتمالاً شکلگیری مجمع جانقی در دورۀ صفوی، بر پایۀ سنتی به جای مانده از حکومتهای دو سدۀ پیش از آن بوده است. برای نمونه، خواندمیر در کتاب خود حبیب السیر چهار بار از اصطلاح جانقی کردن دربارۀ مشورت پادشاهان و امرا با زیردستان خود استفاده کرده است؛ از جمله جانقی کردن چنگیزخان با باقراجار نویان و امرای نظامی هنگام جنگ با «شیدرقو» حاکم قاشین و در جای دیگر، تشکیل مجلس جانقی میان ارتق بوکا و امرای نظامیاش در هنگامۀ حمله هولاکو. 11
البته شاید بتوان نخستین اشارۀ مستقیم به برگزاری چنین مجلسی در دوره صفوی را در رسالۀ شاهاسماعیلنامه یافت که در آن قاسمی گنابادی در نقل مقدمات تسخیر بغداد و بعضی از قسمتهای شام، گزارشی از یک مجلس مشورتی داده که شاهاسماعیل با امرای عظام خود ترتیب داده بود. گفتنی است برخی ویژگیهای این مجلس (از قبیل اختصاص آن به امرای عظام، حضور وزیران چپ و راست و الزام خدمه و ندیمان به سکوت و مخفی نگه داشتن محتوای نشست) با ویژگیهای جلسات مجمع امرای جانقی تطابق دارد:
بـفـرمود تـا سـروران سپــاه / کنند آستـان درش قبلـهگاه
ز هر سو سلاطین فرخندهرای / ستادند فرمان بری را ز جـای
نشستند شهزادگان گرد شـاه / چو عقد ثریـا بـر اطـراف ماه
رسیدند چون بندگان کمیـن / امیر و وزیران یسار و یمیـن
نبـردآزمایـان گــردن فــراز / سرافکنده پیشش طریق نیاز
ندیمان سنجیـده خوشکلام / فروبستـه لب از پـی احتـرام 12
از سوی دیگر، شاهتهماسب اول در تذکرۀ خود در شرح وقایع سال 839ق. و نبردهایش با سپاه عثمانی، به صراحت از لفظ جانقی استفاده کرده و یکی از مجالس جانقی خود و امرای نظامیاش را به صورت زیر توصیف کرده است:
[...] چون به حوالی قرانقو دره خوی رسیدیم ولو یادگار روچکی و از قلعه تلبیس آمده، خبر آورد که فیل پاشا توبرهای اسب را انداخته و گریخت. امرا و یوزباشیان 13 و قورچیان 14 و عقلا را طلب نموده، مصلحت دیدیم که اکنون ما را چه باید کرد. جماعت جانقی کرده، گفتند که خواندگار به فرنگ رفته ما به الکاء او میرویم. فیل پاشا فرار نموده در دیاربکر است ما به سیواس برویم [...]. 15
از گزارش شاهتهماسب برمیآید که چهار دسته امرا، یوزباشیان، قورچیان و عقلا در این مجلس مشورتی شرکت داشتهاند. با توجه به آنکه جانقیِ انجام شده، در اردوی در حال حرکت و در محضر شاه صفوی بود، احتمالاً منظور از «امرا» در این گزارش کوتاه، امرای عالیرتبه یا در اصطلاح صفوی «امرای اعلی مرتبه» است. یوزباشیان و قورچیان نیز به مناسبت منصب نظامیشان، طبعاً در چنین مجلسی طرف مشورت قرار میگرفتند؛ با این تفاوت که احتمالاً منظور از قورچی، منصب «قورچیباشی» یا سردستههای قورچیان است؛ زیرا قورچی به خودی خود چندان عالیرتبه نبوده که به خیل مشاوران شاه صفوی و مجلس مشورتی وی راه یابد. از این رو، احتمالاً منظور از قورچیان در نوشتۀ شاهتهماسب «قورچیباشیان» (در صورت وجود چند قورچیباشی) و یا سردستهها یا بزرگان قورچیان است که از فرط بدیهی بودن موضوع، به این صورت نقل شده است. البته واژۀ «عقلا» بسیار کلی است و هر شخصی را که از نظر شاه صفوی، دانا و شایستۀ مشورت باشد، شامل میشود. از این رو، نمیتوان به دقت مشخص کرد که منظور از عقلا در بیان شاهتهماسب اول دقیقاً چه کسانی بودند. از طرفی، در جای دیگری در شرح وقایع سال 961ق، شاهتهماسب به صورت زیر و بیآنکه از شخص دیگری یاد کرده باشد، تنها از حضور امرا در مجلس جانقی خود یاد کرده است:
[...] در این اثنا ولد ولوافندی و پسر بشارت کله ملازمان القاسب هر دو گریخته آمدند و گفتند که پاشایان گریختند. من نیز امرا را جمع نموده، جانقی کردیم. محمدی گفت که خواندگار در ارض روم نشسته ما به قلعه وان برویم [...]. 16
با این شرح متفاوت، میتوان این طور استنباط کرد که دستکم تا زمان نگارش این تذکره، مجمع امرای جانقی دارای اعضای ثابت و مشخصی نبوده و اگرچه امرای عالیرتبه از اعضای اصلی آن به شمار میرفتند، اما بنا به صلاحدید شاه صفوی، کسان دیگری نیز در آن حضور مییافتند. از این رو، میتوان اینگونه استنباط کرد که در ابتدای دورۀ صفوی، هستۀ اصلی این مجلس درباری، «امرای عالیرتبه» بودهاند و علاوه بر شخص شاه صفوی، گاه بنا به شرایط و به تشخیص شخص پادشاه، کسان دیگری از سایر ارباب مناصب نیز برای شرکت در این جلسات فرا خوانده میشدند. از طرفی در نبود گزارش دقیقتری از اعضای این مجمع در سایر ادوار حکومت صفویان، برای یافتن صریحترین اشاره به صاحبمنصبان حاضر در مجمع امرای جانقی پیش از هر چیز میبایست باز هم به گزارشهای زیر از دستورنامههای میرزا رفیعا و میرزا علینقی نصیری رجوع کرد که هر دو در پایان حکومت صفویان نوشته شدهاند:
[...] و این چهار نفر [قورچیباشی، قوللر آقاسی، ایشیک آقاسیباشی و تفنگچی آقاسی] با عالیجاه وزیر دیوان اعلی و دیوانبیگی و واقعهنویس هفت نفر میشوند که از قدیم الایام داخل امراء جانقی بودهاند و در اواخر شاه سلطان حسین در چند مجمع، ناظر و مستوفی الممالک و امیرشکارباشی نیر داخل بودند.
و اگر جانقی بهخصوص فرستادن سپهسالار به سمتی از اطراف ممالک محروسه باشد، حضور سپهسالار در مجمع جانقی نیز شرط است [...]. 17
[...] از قرار ضابطه، امرای جانقی هفت نفرند: اول اعتمادالدوله دوم قورچی باشی سیم سپهسالار چهارم قوللر آقاسی پنجم ایشیک آقاسیباشی دیوان اعلی ششم تفنگچی آقاسی هفتم مجلسنویس محفل بهشت آیین [...]. 18
با تطبیق سیاههای که هر دو دستورنامۀ درباری فوق از اعضای مجمع امرای جانقی ارائه دادهاند، میتوان دریافت که میان این دو رساله، اختلاف رأی آشکار در مورد اعضای این مجمع وجود دارد، اما از نظر تعداد هر دو متفقالقولاند که اعضای این مجمع هفت نفرند.
با بررسی مناصب یادشده در هر دو سیاهه مشخص میشود که شش منصب اعتمادالدوله وزیراعظم، قورچیباشی، قوللر آقاسی، ایشیک آقاسیباشی، تفنگچی آقاسی و مجلسنویس (واقعهنویس)، در هر دو دستورنامۀ درباری موجود دیده میشوند؛ تنها دربارۀ حضور سپهسالار و دیوانبیگی در این میان اختلاف دیده میشود؛ بهطوری که در رسالۀ میرزا علینقی نصیری، سپهسالار عضو اصلی مجمع امرای جانقی است و در رسالۀ میرزا رفیعا، دیوانبیگی چنین نقشی را دارد و تنها در مواقع لزوم و بهویژه هنگام تصمیمگیریهای نظامی، حضور سپهسالار در نشست این مجمع الزامی میشود.
با این حال، با توجه به گزارشهای انگشتشمار در این باره، نه تنها تعیین دقیق اعضای این مجمع در طول دوره حکومت صفویان امکانپذیر نیست، بلکه نمیتوان دلیلی بر اختلاف نظر میان این دو رساله و یا شاهدی برای ردّ یا قبول نظر هر یک ارائه کرد.
برای اطلاع بیشتر درباره مقاله حاضر رجوع کنید به:
مشهدی رفیع، علی (1400). آداب جانقی در آینه متون دستورنامههای درباری دوره صفوی .فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، جلد ۱۳ شماره ۴۹، صفحات ۱۲۳-۱۳۸
Doerfer, Gerhard (1963), Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, unter besonderer Berücksichtigung älterer neupersischer Geschichtsquellen, vor allem der Mongolen- und Timuridenzeit, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag GmbH. pp.. 280-282.
این واژه در متون مختلف به صورتهای جنقی(janği) و جانقی (jānği) در معنای یکسانی آمده است. با این حال، به نظر میرسد صورت متداولتر این واژه، همان شکل «جانقی» است؛ زیرا در عمدۀ موارد به این صورت آمده و تنها در عالمآرای عباسی و تاریخ عباسی (روزنامه ملاجلال) به صورت «جنقی» آمده است. علاوه بر آن، صورت تغییر یافتۀ این واژه را در برخی سفرنامههای اروپایی نیز میتوان یافت. برای نمونه، شاردن در سفرنامۀ خویش این واژه را به صورت «ichengui» آورده است (موسوی، سید جمال و طاهر بابایی (پاییز 1389)، «مجمع جانقی: تحقیقی درباره شورای عالی دربار صفوی»، فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، ش6، صص139-150. صفحه 141).
زبدة التواریخ کتابی در قالب تاریخ عمومی است که در سدۀ دوازده قمری توسط محمدمحسنبن محمدکریم مستوفی نوشته شده است. مطالب این کتاب وقایع جهان را به صورت مختصر از ابتدا تا دوران زندگی مؤلف در برمیگیرد.
[...] در مقدمه حرکت نواب مالک رقاب [شاهسلطانحسین] از اصفهان به عزم خراسان و تسخیر هرات و قندهار و آمدن به قزوین آنکه چون خبر شکست و کشته شدن صفیقلیخان به اصفهان رسید، بعد از جانقی و مصلحت امراء و ارکان دولت رأی همگی بر حرکت نواب مالک رقاب قرار گرفته، تدارک دیده خود به ارادۀ خراسان از اصفهان حرکت کرده به قزوین آمده که در قزوین قشون اطراف جمعیت نموده، از آنجا روانه خراسان شوند [...] 4
مستوفی، محمدمحسنبن محمدکریم (1375)، زبدة التواریخ، تصحیح بهروز گودرزی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی. ص. 123.
همچنین در تاریخ عباسی در تشریح وقایع بعد از فوت عباداللهخان اوزبک و پسرش و اختلافاتی که در سال 1006ق. بر سر مسئلۀ جانشینی او پیش آمده بود، واژۀ جانقی در معنای «کنکاش» و «مشورت» آمده است:
[...] میرخان انالق حاکم بلخ و دلدار خواجه که از اولاد خواجه پارسایاند و اباعن جد و بزرگ زاده نواب آن ولایت بودهاند، اتفاق نموده گفتند. فردا داخل بلخ نشوند گمان هست که فتوری به هم رسد. پس در کنار آب با یکدیگر جنقی [جانقی] کرده، از خزانه پانزده هزار تومان نقد و جنس گرفتند و با هم حصه نمودند [...] 5
منجم یزدی، ملا جلالالدین محمد (1366)، تاریخ عباسی یا روزنامۀ ملاجلال، تصحیح سیفالله وحیدنیا، تهران: انتشارات وحید. ص. 176.
البته با نگاهی دقیقتر به این معانی و موارد استفاده از این واژه در متون تاریخی که مشابه دو مورد اخیر است، میتوان دریافت که فصل مشترک تمامی موارد کاربرد این واژه، بیش از هر چیز در مشورت جمعی برای یافتن بهترین راه حل است؛ که به طرزی آشکار تمامی معانی یاد شده را نیز در خود مستتر دارد.
پیشینۀ مطالعاتی
در حوزۀ مطالعاتی تاریخ ایران دوره صفوی میتوان از ولادیمیر مینورسکی به عنوان یکی از پیشگامان بررسی تحلیلی سازمان اداری و حکومتی صفویان نام برد. وی در سال 1943 با مطالعۀ تطبیقی تذکرة الملوک نوشتۀ میرزا سمیعا (که احتمالاً از رجال درباری سدۀ دوازده قمری دربار صفوی بوده است) با سایر تاریخنگاریها و گزارشهای تاریخی همعصر آن، تعلیقاتی بر این رساله نوشت که در زمان انتشار آن در ایران (سال 1368) با عنوان سازمان اداری حکومت صفوی به همراه متن تصحیح شدۀ تذکرة الملوک توسط محمد دبیر سیاقی به چاپ رسید. 6
Mirzā Samiʿā (1943), Taḏkerat al-moluk، facs, ed. and tr. V. Minorsky as Tadhkirat al-mulūk: A Manual of Safavid Administration (ca. 1137/1725)، London.
از سوی دیگر، پیش از انتشار این اثر در ایران، محمدتقی دانشپژوه در سال 1347 در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نسبت به انتشار نسخۀ تصحیح شدۀ دستور الملوک میرزا رفیعای جابری انصاری اقدام کرده بود و همزمان با آن در قالب مقالهای که در بهمن 1347 در همان مجله به چاپ رسید، این دو رسالۀ عصر صفوی را به صورت تطبیقی با یکدیگر مقایسه کرد که در نوع خود گام بزرگی در بررسی متون کلاسیک در حوزۀ نظام اداری و حکومتی صفویان بوده است. 7
میرزا سمیعا (1378)، تذکرة الملوک: سازمان اداری حکومت صفوی، تصحیح محمد دبیر سیاقی، شرح و تعلیقات ولادیمیر مینورسکی، مترجم شرح و تعلیقات: مسعود رجبنیا، تهران: انتشارات امیرکبیر.
تصحیح یاد شده با بازبینی ایرج افشار و افزودن بخشهای نویافتهای از متن دستور الملوک که پیش از آن نیز یک بار بهطور مجزا در سال 1378 در مجله معارف به چاپ رسیده بود، بعدها در سال 1380 در قالب جلد اول مجموعهای با عنوان دفتر تاریخ و عنوان فرعی مجموعه اسناد و منابع تاریخی به چاپ رسیده است. 8
میرزا رفیعا (1380)، دستور الملوک، دفتر تاریخ (مجموعه اسناد و منابع تاریخی)، تصحیح ایرج افشار، ج1، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
در سال 1363 یوسف رحیملو در نشریه دانشکده ادبیات و علوم و انسانی دانشگاه تبریز در قالب مقالهای به معرفی نسخۀ نویافتهای درباره سازمان اداری صفویان پرداخت که در بررسی مجموعههای حاج محمد و حاج حسین نخجوانی در کتابخانه ملی تبریز که در آن زمان در حال فهرستنگاری بود، به واسطه رسول فتحی مجد -فهرستنگار این مجموعه- به دست آمده و به وی معرفی شده بود. رحیملو در این مقاله با توجه به قراین و شواهدی که ارائه داده، نشان داده است این رساله که توسط میرزا علینقی نصیریِ مجلسنویس نوشته شده، در زمان استیلای افاغه بر اصفهان و ادامۀ حکومت صفویه در قزوین نوشته شده است و هم از نظر ساختار و هم از نظر سبک نگارش قابل مقایسه با دو رسالۀ دستور الملوک محمدرفیع انصاری مستوفیالممالک و تذکرة الملوک میرزا سمیعا است. 9
رحیملو، یوسف (1363)، «منبعی تازهیاب در سازمان اداری حکومت صفوی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ش133، صص7-18. صفحات 11-10.
میرزا علینقی نصیری (1371)، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، تصحیح یوسف رحیملو، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
سه متن یادشده که رسالات مختصری با موضوع بازنمایی ساختار نظام درباری اواخر دوره صفوی میباشند، وجود یک مجلس مشورتی با نام «مجمع امرای جانقی» را در دربار دورۀ صفوی گزارش دادهاند. در حقیقت، با وجود آنکه تا پیش از این نیز در متون تاریخیِ به جای مانده از دورۀ صفوی، اصطلاح «جانقی کردن» در معنای یاد شده، به نحوی کموبیش مشخص در ابتدای این مقاله به کار رفته بود، اما انتشار سه اثر یادشده که شامل اشارات آشکاری به وجود یک نهاد درباری با وظیفهای مشخص به این نام بودند، موجب شد معنای «جانقی» از یک واژۀ عام به یک اصطلاح مشخص درباری تبدیل و مفهوم آن به نحو دقیقتری مشخص شود.
در این میان، در پاییز 1389 مقالهای با عنوان «مجمع جانقی: تحقیقی دربارۀ شورای عالی دربار صفوی» در فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام به قلم سید جمال موسوی و طاهر بابایی به چاپ رسید که نگارندگان تلاش کرده بودند به صورت مختصر به معرفی ﻣﺠﻤﻊ امرای ﺟﺎﻧﻘﻲ به عنوان یک مجلس مشورتیِ درباری مستقل در دربار صفوی بپردازند و ﺑﺎ ﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮ ﺷﻮاﻫﺪ ﺗﺎرﻳﺨﻲ، این مجلس مشورتی را از ﺣﻴﺚ ﻧﺎم، اﻋﻀﺎ و ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی آن ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار دهند. با وجود این، مقالۀ یادشده تنها به معرفی کلی این نهاد پرداخته و به جزئیات آداب و ترتیبات اداری معطوف به جانقی در دربار صفوی توجه نکرده است. از این رو، به نظر میرسد میتوان با تطبیق گزارشهای موجود در منابع تاریخی با اشارات موجود در دستورنامههای درباریِ به جای مانده از اواخر دورۀ صفوی، به معرفی برخی آداب این سنت درباری در دوره صفوی پرداخت.
پیشینه، ساختار و ارکان
با توجه به گزارشهای اندک مربوط به وجود مجالس مشورتی با عنوان جانقی در منابع تاریخی مربوط به دورههای ایلخانی و تیموری، میتوان اینگونه استنباط کرد که احتمالاً شکلگیری مجمع جانقی در دورۀ صفوی، بر پایۀ سنتی به جای مانده از حکومتهای دو سدۀ پیش از آن بوده است. برای نمونه، خواندمیر در کتاب خود حبیب السیر چهار بار از اصطلاح جانقی کردن دربارۀ مشورت پادشاهان و امرا با زیردستان خود استفاده کرده است؛ از جمله جانقی کردن چنگیزخان با باقراجار نویان و امرای نظامی هنگام جنگ با «شیدرقو» حاکم قاشین و در جای دیگر، تشکیل مجلس جانقی میان ارتق بوکا و امرای نظامیاش در هنگامۀ حمله هولاکو. 11
خواندمیر، غیاثالدینبن همامالدین (1333)، حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تصحیح محمد دبیر سیاقی، ج3، تهران: کتابخانه خیام. جلد 3، ص. 81
البته شاید بتوان نخستین اشارۀ مستقیم به برگزاری چنین مجلسی در دوره صفوی را در رسالۀ شاهاسماعیلنامه یافت که در آن قاسمی گنابادی در نقل مقدمات تسخیر بغداد و بعضی از قسمتهای شام، گزارشی از یک مجلس مشورتی داده که شاهاسماعیل با امرای عظام خود ترتیب داده بود. گفتنی است برخی ویژگیهای این مجلس (از قبیل اختصاص آن به امرای عظام، حضور وزیران چپ و راست و الزام خدمه و ندیمان به سکوت و مخفی نگه داشتن محتوای نشست) با ویژگیهای جلسات مجمع امرای جانقی تطابق دارد:
بـفـرمود تـا سـروران سپــاه / کنند آستـان درش قبلـهگاه
ز هر سو سلاطین فرخندهرای / ستادند فرمان بری را ز جـای
نشستند شهزادگان گرد شـاه / چو عقد ثریـا بـر اطـراف ماه
رسیدند چون بندگان کمیـن / امیر و وزیران یسار و یمیـن
نبـردآزمایـان گــردن فــراز / سرافکنده پیشش طریق نیاز
ندیمان سنجیـده خوشکلام / فروبستـه لب از پـی احتـرام 12
قاسمی گنابادی، محمدقاسم (1387)، شاهاسماعیلنامه، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. صص. 299-298.
از سوی دیگر، شاهتهماسب اول در تذکرۀ خود در شرح وقایع سال 839ق. و نبردهایش با سپاه عثمانی، به صراحت از لفظ جانقی استفاده کرده و یکی از مجالس جانقی خود و امرای نظامیاش را به صورت زیر توصیف کرده است:
[...] چون به حوالی قرانقو دره خوی رسیدیم ولو یادگار روچکی و از قلعه تلبیس آمده، خبر آورد که فیل پاشا توبرهای اسب را انداخته و گریخت. امرا و یوزباشیان 13
«یوزباشی» عنوانی نظامی و به معنای فرمانده یک گروه صد نفری است که تا اواخر دوره قاجار در ارتش ایران به کار میرفته است. از نظر ریشهشناسی در زبانهای ترکی «یوز» به معنی صد و «باش» به معنی سر است. به همین ترتیب، عناوین دیگری مانند «اونباشی» به معنای فرمانده یک گروه ده نفره و «مینباشی» به معنای فرمانده یک گروه هزار نفری نیز در نظام رتبهبندی نظامی وجود داشته است (دهخدا، علیاکبر (1385)، فرهنگ متوسط دهخدا، زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی، به کوشش غلامرضا ستوده، ایرج مهرکی و اکرم سلطانی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران و مؤسسۀ لغتنامه دهخدا. ص. 3222).
«قورچی» از «قور» مخفف قوران به معنی سلاح و «چی» گرفته شده و به معنی سلاحدار است. این واژه اصالتاً ترکی و تلفظ صحیح آن «کرچی» به معنی تیرانداز (با کمان) است که از ریشۀ «کر» (ترکشدار) گرفته شده است. قورچیان در عصر صفوی بازماندگان سواران عشیرهای و ایلیاتی سابق بودند که به کمان و تیر و شمشیر و خنجر و تبر و سپر مسلح بودند. کلاه اصلی این جنگجویان که عموماً ترکمان بودند، مانند سایر قزلباشان، کلاهی سرخ بود و زرهی زنجیردار که بر گونهها میافتاد، به تن داشتند (دهخدا، علیاکبر. 1385: 2193).
تهماسب صفوی اول (1302)، تذکره شاهتهماسب: شرح وقایع و احوالات زندگی شاه تهماسب صفوی به قلم خودش، برلین: کاویانی. ص. 21.
از گزارش شاهتهماسب برمیآید که چهار دسته امرا، یوزباشیان، قورچیان و عقلا در این مجلس مشورتی شرکت داشتهاند. با توجه به آنکه جانقیِ انجام شده، در اردوی در حال حرکت و در محضر شاه صفوی بود، احتمالاً منظور از «امرا» در این گزارش کوتاه، امرای عالیرتبه یا در اصطلاح صفوی «امرای اعلی مرتبه» است. یوزباشیان و قورچیان نیز به مناسبت منصب نظامیشان، طبعاً در چنین مجلسی طرف مشورت قرار میگرفتند؛ با این تفاوت که احتمالاً منظور از قورچی، منصب «قورچیباشی» یا سردستههای قورچیان است؛ زیرا قورچی به خودی خود چندان عالیرتبه نبوده که به خیل مشاوران شاه صفوی و مجلس مشورتی وی راه یابد. از این رو، احتمالاً منظور از قورچیان در نوشتۀ شاهتهماسب «قورچیباشیان» (در صورت وجود چند قورچیباشی) و یا سردستهها یا بزرگان قورچیان است که از فرط بدیهی بودن موضوع، به این صورت نقل شده است. البته واژۀ «عقلا» بسیار کلی است و هر شخصی را که از نظر شاه صفوی، دانا و شایستۀ مشورت باشد، شامل میشود. از این رو، نمیتوان به دقت مشخص کرد که منظور از عقلا در بیان شاهتهماسب اول دقیقاً چه کسانی بودند. از طرفی، در جای دیگری در شرح وقایع سال 961ق، شاهتهماسب به صورت زیر و بیآنکه از شخص دیگری یاد کرده باشد، تنها از حضور امرا در مجلس جانقی خود یاد کرده است:
[...] در این اثنا ولد ولوافندی و پسر بشارت کله ملازمان القاسب هر دو گریخته آمدند و گفتند که پاشایان گریختند. من نیز امرا را جمع نموده، جانقی کردیم. محمدی گفت که خواندگار در ارض روم نشسته ما به قلعه وان برویم [...]. 16
همان، ص. 70.
با این شرح متفاوت، میتوان این طور استنباط کرد که دستکم تا زمان نگارش این تذکره، مجمع امرای جانقی دارای اعضای ثابت و مشخصی نبوده و اگرچه امرای عالیرتبه از اعضای اصلی آن به شمار میرفتند، اما بنا به صلاحدید شاه صفوی، کسان دیگری نیز در آن حضور مییافتند. از این رو، میتوان اینگونه استنباط کرد که در ابتدای دورۀ صفوی، هستۀ اصلی این مجلس درباری، «امرای عالیرتبه» بودهاند و علاوه بر شخص شاه صفوی، گاه بنا به شرایط و به تشخیص شخص پادشاه، کسان دیگری از سایر ارباب مناصب نیز برای شرکت در این جلسات فرا خوانده میشدند. از طرفی در نبود گزارش دقیقتری از اعضای این مجمع در سایر ادوار حکومت صفویان، برای یافتن صریحترین اشاره به صاحبمنصبان حاضر در مجمع امرای جانقی پیش از هر چیز میبایست باز هم به گزارشهای زیر از دستورنامههای میرزا رفیعا و میرزا علینقی نصیری رجوع کرد که هر دو در پایان حکومت صفویان نوشته شدهاند:
[...] و این چهار نفر [قورچیباشی، قوللر آقاسی، ایشیک آقاسیباشی و تفنگچی آقاسی] با عالیجاه وزیر دیوان اعلی و دیوانبیگی و واقعهنویس هفت نفر میشوند که از قدیم الایام داخل امراء جانقی بودهاند و در اواخر شاه سلطان حسین در چند مجمع، ناظر و مستوفی الممالک و امیرشکارباشی نیر داخل بودند.
و اگر جانقی بهخصوص فرستادن سپهسالار به سمتی از اطراف ممالک محروسه باشد، حضور سپهسالار در مجمع جانقی نیز شرط است [...]. 17
میرزا رفیعای جابری انصاری (1380)، دستور الملوک؛ دفتر تاریخ (مجموعه اسناد و منابع تاریخی)، گردآوری و تصحیح ایرج افشار، ج1، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی. ص. 504.
[...] از قرار ضابطه، امرای جانقی هفت نفرند: اول اعتمادالدوله دوم قورچی باشی سیم سپهسالار چهارم قوللر آقاسی پنجم ایشیک آقاسیباشی دیوان اعلی ششم تفنگچی آقاسی هفتم مجلسنویس محفل بهشت آیین [...]. 18
نصیری، میرزا علینقی (1371)، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، تصحیح یوسف رحیملو، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد. ص. 31.
با تطبیق سیاههای که هر دو دستورنامۀ درباری فوق از اعضای مجمع امرای جانقی ارائه دادهاند، میتوان دریافت که میان این دو رساله، اختلاف رأی آشکار در مورد اعضای این مجمع وجود دارد، اما از نظر تعداد هر دو متفقالقولاند که اعضای این مجمع هفت نفرند.
با بررسی مناصب یادشده در هر دو سیاهه مشخص میشود که شش منصب اعتمادالدوله وزیراعظم، قورچیباشی، قوللر آقاسی، ایشیک آقاسیباشی، تفنگچی آقاسی و مجلسنویس (واقعهنویس)، در هر دو دستورنامۀ درباری موجود دیده میشوند؛ تنها دربارۀ حضور سپهسالار و دیوانبیگی در این میان اختلاف دیده میشود؛ بهطوری که در رسالۀ میرزا علینقی نصیری، سپهسالار عضو اصلی مجمع امرای جانقی است و در رسالۀ میرزا رفیعا، دیوانبیگی چنین نقشی را دارد و تنها در مواقع لزوم و بهویژه هنگام تصمیمگیریهای نظامی، حضور سپهسالار در نشست این مجمع الزامی میشود.
با این حال، با توجه به گزارشهای انگشتشمار در این باره، نه تنها تعیین دقیق اعضای این مجمع در طول دوره حکومت صفویان امکانپذیر نیست، بلکه نمیتوان دلیلی بر اختلاف نظر میان این دو رساله و یا شاهدی برای ردّ یا قبول نظر هر یک ارائه کرد.
برای اطلاع بیشتر درباره مقاله حاضر رجوع کنید به:
مشهدی رفیع، علی (1400). آداب جانقی در آینه متون دستورنامههای درباری دوره صفوی .فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، جلد ۱۳ شماره ۴۹، صفحات ۱۲۳-۱۳۸
- Doerfer, Gerhard (1963), Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen, unter besonderer Berücksichtigung älterer neupersischer Geschichtsquellen, vor allem der Mongolen- und Timuridenzeit, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag GmbH. pp.. 280-282.
- این واژه در متون مختلف به صورتهای جنقی(janği) و جانقی (jānği) در معنای یکسانی آمده است. با این حال، به نظر میرسد صورت متداولتر این واژه، همان شکل «جانقی» است؛ زیرا در عمدۀ موارد به این صورت آمده و تنها در عالمآرای عباسی و تاریخ عباسی (روزنامه ملاجلال) به صورت «جنقی» آمده است. علاوه بر آن، صورت تغییر یافتۀ این واژه را در برخی سفرنامههای اروپایی نیز میتوان یافت. برای نمونه، شاردن در سفرنامۀ خویش این واژه را به صورت «ichengui» آورده است (موسوی، سید جمال و طاهر بابایی (پاییز 1389)، «مجمع جانقی: تحقیقی درباره شورای عالی دربار صفوی»، فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، ش6، صص139-150. صفحه 141).
- زبدة التواریخ کتابی در قالب تاریخ عمومی است که در سدۀ دوازده قمری توسط محمدمحسنبن محمدکریم مستوفی نوشته شده است. مطالب این کتاب وقایع جهان را به صورت مختصر از ابتدا تا دوران زندگی مؤلف در برمیگیرد.
- مستوفی، محمدمحسنبن محمدکریم (1375)، زبدة التواریخ، تصحیح بهروز گودرزی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی. ص. 123.
- منجم یزدی، ملا جلالالدین محمد (1366)، تاریخ عباسی یا روزنامۀ ملاجلال، تصحیح سیفالله وحیدنیا، تهران: انتشارات وحید. ص. 176.
- Mirzā Samiʿā (1943), Taḏkerat al-moluk، facs, ed. and tr. V. Minorsky as Tadhkirat al-mulūk: A Manual of Safavid Administration (ca. 1137/1725)، London.
- میرزا سمیعا (1378)، تذکرة الملوک: سازمان اداری حکومت صفوی، تصحیح محمد دبیر سیاقی، شرح و تعلیقات ولادیمیر مینورسکی، مترجم شرح و تعلیقات: مسعود رجبنیا، تهران: انتشارات امیرکبیر.
- میرزا رفیعا (1380)، دستور الملوک، دفتر تاریخ (مجموعه اسناد و منابع تاریخی)، تصحیح ایرج افشار، ج1، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
- رحیملو، یوسف (1363)، «منبعی تازهیاب در سازمان اداری حکومت صفوی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ش133، صص7-18. صفحات 11-10.
- میرزا علینقی نصیری (1371)، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، تصحیح یوسف رحیملو، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
- خواندمیر، غیاثالدینبن همامالدین (1333)، حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تصحیح محمد دبیر سیاقی، ج3، تهران: کتابخانه خیام. جلد 3، ص. 81
- قاسمی گنابادی، محمدقاسم (1387)، شاهاسماعیلنامه، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. صص. 299-298.
- «یوزباشی» عنوانی نظامی و به معنای فرمانده یک گروه صد نفری است که تا اواخر دوره قاجار در ارتش ایران به کار میرفته است. از نظر ریشهشناسی در زبانهای ترکی «یوز» به معنی صد و «باش» به معنی سر است. به همین ترتیب، عناوین دیگری مانند «اونباشی» به معنای فرمانده یک گروه ده نفره و «مینباشی» به معنای فرمانده یک گروه هزار نفری نیز در نظام رتبهبندی نظامی وجود داشته است (دهخدا، علیاکبر (1385)، فرهنگ متوسط دهخدا، زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی، به کوشش غلامرضا ستوده، ایرج مهرکی و اکرم سلطانی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران و مؤسسۀ لغتنامه دهخدا. ص. 3222).
- «قورچی» از «قور» مخفف قوران به معنی سلاح و «چی» گرفته شده و به معنی سلاحدار است. این واژه اصالتاً ترکی و تلفظ صحیح آن «کرچی» به معنی تیرانداز (با کمان) است که از ریشۀ «کر» (ترکشدار) گرفته شده است. قورچیان در عصر صفوی بازماندگان سواران عشیرهای و ایلیاتی سابق بودند که به کمان و تیر و شمشیر و خنجر و تبر و سپر مسلح بودند. کلاه اصلی این جنگجویان که عموماً ترکمان بودند، مانند سایر قزلباشان، کلاهی سرخ بود و زرهی زنجیردار که بر گونهها میافتاد، به تن داشتند (دهخدا، علیاکبر. 1385: 2193).
- تهماسب صفوی اول (1302)، تذکره شاهتهماسب: شرح وقایع و احوالات زندگی شاه تهماسب صفوی به قلم خودش، برلین: کاویانی. ص. 21.
- همان، ص. 70.
- میرزا رفیعای جابری انصاری (1380)، دستور الملوک؛ دفتر تاریخ (مجموعه اسناد و منابع تاریخی)، گردآوری و تصحیح ایرج افشار، ج1، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی. ص. 504.
- نصیری، میرزا علینقی (1371)، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، تصحیح یوسف رحیملو، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد. ص. 31.
فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، جلد ۱۳ شماره ۴۹، صفحات ۱۲۳-۱۳۸
يكشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۷:۲۹
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .